۱۳۹۴ فروردین ۲۶, چهارشنبه

واقعیت انسان‌گرایی و مفهوم تقدس

میلان کوندرا می‌گوید: چطور می‌تواند امکان داشته باشد از برخی رفتار و کردار بیزار باشیم و درعین حال بە سادگی بسیار می‌توانیم با آنها کنار بیاییم؟ انسانها از بسیاری اعمال زشت همدیگر متنفر می‌شوند و اغلب هم بسیار سهل و آسان بە آنها عادت می‌کنند.
ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که حقوق بشر به یک هنجار تبدیل شده است و بر دولت‌هاست که این هنجار و ارزش را پاس داشته و اجازه ندهند هرکس و گروه و جناح خاصی تحت هر نام و بهانه‌ای حقوق بشر را پایمال کند. جهان پیرامون ما دارای مؤسسات و بنیادها و سیستم‌های قانونمندی به منظوردفاع از افراد  و حقوق بشرمی‌باشد، اما از سوی دیگر تحت عناوین و بهانه‌های مختلف در نقاط متعدد بسیاری از این قوانین که برای دفاع از حقوق انسانها وضع شده‌اند، پایمال می‌شوند.
اخیرا فاجعه‌ی دردناک و اندوهباری درافغانستان روی داد که قلب هرانسان با وجدانی را بە لرزە درآورد. رویدادی فی‌النفسە ترسناک، کشتن یک انسان با درنده‌ترین شیوه. دختری ٢٩ ساله بە اتهامی واهی که گویا قرآن را آتش زده و سوزانده است، مورد هجوم عده‌ای از مردان بی‌رحم و عاری ازهرگونه ارزش‌های انسانی قرار گرفت و با ضرب و شتم و پرتاب سنگ و چوب جانش را گرفته و به این هم اکتفاء نکرده و به شکلی چندش‌آور در مقابل نگاه همگان جسد بی‌جانش را سوزاندند. در حالیکه این دخترنگون‌بخت به سبب اعتراض و انتقاد ازانتشارخرافات ازسوی یک آخوند به این فرجام وحشتناک دچارشد. این یک نمونه از بد رفتاری‌ انسانها درمقابل هم بود که در افغانستان رخ داد. دراین جهان بخصوص درکشورهایی که دین به نحوی درامورسیاسی و دولتی نقش عمدەای دارد هر روزه تحت لوای حراست وصیانت ازمقدسات، انسانها در نهایت خشونت ونفرت در مقابل یکدیگر قرارگرفتە و بدون هیچ ابایی حکم صادرکرده و اجراء می‌کنند، همانند آنچه در افغانستان اتفاق افتاد.
حتی آن دختردرصورت بی‌احترامی به دین و قرآن یا هرچیزی که نزد مسلمانها مقدس است، باید به دست قانون سپرده می‌شد، نه اینکە وی را در چنگال افراد نادان و کینەتوز رها کنند تا به این سرنوشت دردناک دچار‌گردد.
آنچه جای نگرانی و تأسف است، رفتارسازمانهای حقوق بشری وقانونی بین‌المللی است که با بی تفاوتی ازکناراین جنایت می‌گذرند وهیچ‌گونه فشاری بردولت افغانستان وسایر کشورهایی که جنایاتی ازاین دست درآنها روی می‌دهد، وارد نمی‌آورند. این سکوت بدان معناست که کشورهای قدرتمند منافع اقتصادی و ملی خود را برتر از حقوق بشر در جهان می‌دانند و نشانگر آنست که تمامی قوانین، ادلە، مستندات و پرتوکل‌های بین‌المللی‌ای که درباره‌ی حقوق بشرتدوین کرده و دولت‌های متبوع خود را مؤظف به اجرای آنها نموده‌اند، برای آنها مفهومی به جز نوشته‌ای بر روی کاغذ ندارد.
بدیهی‌است آنچه درافغانستان پیش آمد و شاید تازه‌ترین آنها باشد، یکی از وجوه‌ کریه و دیوسیرتانەی دین می‌باشد. ده‌ها نمونه از این دست، روزانه در اطراف ما روی می‌دهد. حتا در کردستان نیز اینگونه جنایات اتفاق می‌افتد. نمونه‌ی بارز آ ن " دعا " دختر ایزیدی اهل باشیک دراقلیم کردستان است که در سال ٢٠٠٧ میلادی به دست عده‌ای از مردان فاقد حس انسان‌دوستی به اتهام عشق‌ورزیدن به یک پسرغیر ایزیدی با سنگ وچوب به قتل رسید. بعلاوە هرساله ده‌ها زن با نسبت دادن تهمت و افتراء بە آنها تحت لوای اخلاقیات و دین، از سوی مردان شکنجه شده و کشته می‌شوند، اما ازجانب جامعه‌ی جهانی اعتراض و تحقیقی مجدانه علیه‌ حاکمیت آن کشورها در مورد اینکه چرا در کشورمتبوع خود اجازه‌ی چنین جنایاتی را با این شیوه‌ی سبعانه می‌دهند، بعمل نیامدەاست. باید در این خصوص ازجانب محافل و مجامع بین‌المللی حقوق بشری موضع‌گیری مشخصی نشان داده می‌شد، اما متأسفانە اینطور نشدەاست. 
در کشورهای خاورمیانه و مخصوصا در سرزمینهای اسلامی ایدئولوژی‌ها دارای حقوق برترهستند نه انسانها. انسان ابزاریست در دست ایدئولوژی و این درحالی است که همه‌ چیز باید در خدمت انسانها بوده و حقوق بشرمراعات گردد.
این مقدسات چه باید باشند که باعث و بانی ارتکاب این جنایات انسانی علیه یکدیگر شده‌است و به آسانی تحت لوای آن به جان هم افتاده و همدیگر را ازهستی ساقط می‌نمایند؟ آیا راهی وجود دارد کە مانع آن گردد انسانها دست از جنگ و خشونت و کشتارعلیه‌ یکدیگر دست بکشند؟
برقراری آرامش و ایجاد فضای تساهل ومدارا با همدیگر وظیفه‌ی دولت‌ها است، اما درجهان سوم این دستگاه حاکمه است که مردم را خشن و بی‌تحمل بار می‌آورد و موجب می‌گردند تا ارزش و حرمت انسانها درمقابل ایدئولوژی‌های دینی فروبپاشند. هیچ جرمی بزرگتر از این نیست که افراد بی‌گناه به بهانه‌ی صیانت از مقدسات و هنجارهای عرفی و اجتماعی مورد آزار و اذیت قرارگیرند.
در کشور ایران که بخشی از کردستان نیز به سرنوشت آن گره خوردەاست، حاکمیت تحت لوای آیین وایدئولوژی مرتکب همان اعمالی می‌شود که جمعی سنگدل و دور از احساسات انسانی درافغانستان انجام دادند. 
از اعدام‌های خیابانی گرفتە تا شکنجه‌ در زندانها و پایمال کردن حقوق اقلیت‌های دینی و نژادی و کشتار کولبران زحمتکش کردستانی و سایر جنایاتی که رژیم علیه مردم مرتکب می‌شود، از زمره‌ی رفتارهای خشونت‌باری است که رژیم جمهوری‌اسلامی تحت لوای دین انجام می‌دهد.
برمبنای گزارشهای سازمانهای حقوق‌بشری کردستان، تنها در٥ سال گذشته نزدیک به ١٠٠٠ نفر از کولبران کرد با شلیک نیروهای نظامی وابسته به جمهوری اسلامی و یا انفجار مین و سرمازدگی در مرزهای ایران با کشورهای ترکیه و عراق جان خود را از دست داده‌اند. اگر این رفتار واعمال ددمنشانه و خشونت‌بار را از جمهوری اسلامی جداسازیم، این رژیم فاقد شناسە ومشخصه خواهد شد. جدای ازمسئولان و سردمداران، در ایران هیچ انسان دیگری از اعمال و کردار رژیم جمهوری اسلامی در رابطه با حقوق بشر راضی نیست، اما متأسفانه مردم ایران بسیار به آسانی خود را با رفتارهای خشونت‌آمیزدولتی تطبیق داده‌اند و به این دلیل است کە هیچ‌کس به منظور ابراز نارضایتی به خیابان نمی‌آید تا صدایش را بلند کرده، خواستار یک تغییر جدی و بنیادین باشد، انگارهرآنچه بر سرشان می‌آید اتفاقی معمولی است.
در افغانستان اسلامی هنگامی قبح جنایتی و اعمال زشت وغیربشری که بر سر 'فرخنده' آمد، آشکارگردید که زنان افغان ساکت نمانده و به خیابانها ریختند و خواستار تحقیق دراینباره و احساس مسئولیت‌ ازسوی دولت شدند.
درایران نیز جنایاتی از این‌ دست که مردم به آن مبادرت ورزیده باشند، کم نیستند. شاید نوع مشارکت و سهیم بودن آنها درشکل و شیوەی کشتن و جنایت متفاوت باشد وگرنه کم نیست اخباری کە کشتن و شکنجەی افرد به دست هم در ایران حکایت دارند. برای نمونه در سال گذشته بیش از ١٠ زن درشهری مانند اصفهان به خاطر پاشیدن اسید برصورت آنها ازسوی مردان، چشم‌های خود را ازدست دادند و چهرەی آنها شکل طبیعی خود را ازدست داد. ولی بی‌تفاوتی و سهل‌انگاری وسکوت و عدم ابراز نارضایتی جمعی، انعکاس این نوع کردارهای ددمنشانه وجنایتکارانه را کمرنگ یا پنهان نگه‌ داشته است. مردم ایران و مردم کشورهایی که جنایات وجرائمی اینچنینی درمیان آنها معمولی و پیش‌پا افتاده تلقی می‌شود، باید اززنان افغانی این حقیقت را بیاموزند که نباید این رفتارهای خشونت‌بار و نفرت‌آور درنظرشان معمولی وعادی باشد و به سادگی از کنار آنها بگذرند.
محافل و مجامع جهانی مدافع حقوق بشری نیز برای اینکه بیشتر از این اعتبار و اعتمادشان را در سطح جوامع گوناگون انسانی ازدست ندهند، نباید بیشتر از این به بهانەی حفاظت از منافع خود، در مقابل این همه جنایات و اعمال تبهکارانەای که درکشورهای مختلف روی می‌دهند، سکوت پیشه کرده و همه‌ چیز را به دیدەی اغماض بنگرند.
انسان‌گرایی و حفظ منافع انسانی بسیار بیشتر از جنگیدن برای حفظ منافع اقتصادی و سیاسی دارای اهمیت است.
برگردان: آزاد کریمی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر